غیبت درآیینه قرآن وروایات
چهارشنبه 10 دی
121 نفر بازدید

قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرامٌ دَمُهُ وَمالُهُ وَعِرْضُهُ «1».
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خون و مال و آبروى هر مسلمانى بر هر مسلمان ديگر حرام است.
معناى روايت اين است كه هيچ كس حق دستاندازى به جان و مال و آبروى مسلمان را ندارد و غيبت دستاندازى به آبروى مسلمان است و اين دستاندازى را خداوند بزرگ و انبيا و ائمه عليهم السلام نمىپسندند.
وَقالَ صلى الله عليه و آله: لا تَحاسَدوا، وَلا تَباغَضوا، وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَكونوا عِبادَ اللّهِ اخْواناً «2».
و نيز آن حضرت فرمود: به يكديگر حسد نورزيد و نسبت به هم خشمگين نشويد و از يكديگر غيبت ننماييد و با هم در همه امور برادر باشيد.
قالَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله: ايّاكُمْ وَالْغيبَةَ فَانَّ الْغيبَةَ اشَدُّ مِنَ الزِّنا فَانَّ الرَّجُلَ قَدْيَزْنى ويَتُوبُ فَيَتوبُ اللّهُ عَلَيْهِ وَانَّ صاحِبَ الْغيبَةِ لا يُغْفَرُ لَهُ حَتّى يَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ «3».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از غيبت برحذر باشيد كه غيبت از زنا شديدتر است، مرد زنا مىكند و از عملش سخت پشيمان شده به خداوند باز مىگردد و خدا وى را مىپذيرد، اما غيبتكننده تا غيبت شونده را راضى نكند آمرزيده نمىشود.
پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
شب معراج گروهى را ديدم كه با ناخنهاى خود چنگ به صورت مىزنند و روى خود را خراش مىدهند. به جبرائيل گفتم: اينان كيانند؟ گفت: كسانى هستند كه از مردم غيبت مىكردند و عرض مردم را به باد مىدادند «4».
سليم بن جابر مىگويد:
به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردم: چيزى به من بياموز كه نفع خدايى برم، حضرت فرمود: چيزى از خوبى را كوچك مشمار گرچه ريختن جرعه آبى از دلوت در ظرف تشنه باشد و با برادرت با حُسن خلق روبرو شو و چون غايب شد از وى غيبت مكن «5».
روزه اهل غيبت
انس بن مالك مىگويد:
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله امر به روزه فرمود و دستور داد كسى بدون اجازه من افطار نكند.
مردم روزه گرفتند، چون غروب شد هر روزهدارى براى اجازه افطار به محضر آن جناب آمد و آن حضرت اجازه افطار داد.
در آن وقت مردى آمد و عرضه داشت: دو دختر دارم تاكنون افطار نكردهاند و از آمدن به محضر شما حيا مىكنند اجازه دهيد هر دو افطار نمايند حضرت جواب نداد، آن مرد گفتهاش را تكرار كرد، حضرت پاسخ نگفت، چون بار سوم گفتارش را تكرار كرد، حضرت فرمود: روزه نبودند، چگونه روزه بودند در حالى كه گوشت مردم را خوردهاند، به خانه برو و به هر دو بگو استفراغ كنند، آن مرد به خانه رفت و دستور استفراغ داد، آن دو استفراغ كردند در حالى كه از دهان هر يك قطعهاى از خون بسته بيرون آمد، آن مرد در حال تعجب به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و داستان را گفت، حضرت فرمود: به آن كسى كه جانم در دست اوست اگر اين گناه غيبت بر آنان باقى مانده بود اهل آتش بودند! «6»!
غيبت و ربا
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در يك سخنرانى از زنا سخن گفت و بزرگى آن گناه را يادآور شد سپس فرمود: يك درهم ربا گناهش پيش خدا از سى و شش زنا بالاتر است و سختترين ربا ريختن آبروى انسان مسلمان است «7»!
زمانى كه رسول اسلام صلى الله عليه و آله زناكارى را رجم كرد مردى در آن محل نزد دوستش از كسى غيبت كرد، حضرت گوشت مردار گنديدهاى را آورد و به هر دو گفت: نيش بزنيد. عرضه داشتند: اين جيفه بد بو را؟ حضرت فرمود: كارى كه شما كرديد گند و بويش از اين بدتر بود! «8»!
در تفسير آيه [وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ] «9» آمده:
هُمزه، طعنه زننده به مردم و لمزه، غيبت كننده از مردم مسلمان است.
صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله با خوشرويى با يكديگر برخورد مىكردند و در جلسه غيبت حاضر نمىشدند و اين عدم حضور در مجلس غيبت را بالاترين عمل مىدانستند و خلاف آن را عادت منافقان به حساب مىآوردند.
بعضى از بزرگان گفتهاند:
گذشتگان از اهل ايمان عبادت را در روزه و نماز تنها نمىديدند، عبادت بزرگ نزد آنان خوددارى از غيبت بود.
ابن عباس مىگويد:
چون خواستى عيب ديگران را بگويى مسير سخن را به گفتن عيوب خود برگردان «10».
مالك دينار مىگويد:
عيسى با حواريون بر مرده سگى گذشتند، حواريون گفتند: عجب بوى بدى دارد، عيسى فرمود: عجب دندانهاى سفيدى در دهان اوست، انگار مىخواست حواريون را از بدگويى از سگ منع كرده و به آنان تعليم دهد كه هميشه خوبىهاى خلق را بگوييد «11».
معناى غيبت
علماى دين به خصوص متخصصان در مسائل عالى اخلاقى بر اساس آيات و روايات حدّ و حدود و مرز غيبت را اين چنين بيان كردهاند:
غيبت، عبارت از گفتارى است كه چون به برادرت برسد ناراحت شود و فرقى نمىكند كه اين گفتار و سخن درباره نقص بدن يا نسب يا اخلاق، يا عمل، يا قول، يا دين يا دنيا يا لباس يا خانه و يا مركب او باشد.
در نقص بدن مثل اين كه پشت سرش بگويى: چشم ضعيف، لوچ، كچل، قد كوتاه، قد بلند، سياه چهره، زرد رنگ و هر صفتى كه او را ناخوش آيد.
در نسب مثل اين كه بگويى: پدرش هندى است، دهاتى است، نفهم است، فاسق و خسيس است، پينه دوز و كارگر و حمال است و از قبيل اين مسائل كه قصدى جز حقارت اشخاص بدين صورت نيست.
در اخلاق مثل اين كه گفته شود: فلانى بدخلق، بخيل، متكبّر، رياكار، ترسو، خشمگين، عاجز و ضعيف است.
در عمل مثل اين كه بگويى: فلانى دزد، دروغگو، مشروبخوار، خائن، ظالم، سستنماز، بد ركوع و سجود، لا ابالى در نجاسات، عاق پدر و مادر و اهل فسق و فجور است و يا پرحرف، بىادب، پرخواب و پرخور است.
در لباس مثل اين كه بگويى: آستين بلند، آستين گشاد، چرك لباس و داراى كلاه بزرگ است.
حرمت تمام اين امور كه مربوط به دين يا دنيا يا اخلاق است به وقتى است كه عيوب مسلمان نزد كسى آشكار نيست و در بين مردم داراى احترام است و از فسق علنى دور است و قصد انسان از بيان اين صفات ريختن آبروى مردم باشد.
اين را هم بايد دانست كه غيبت منحصر به زبان نيست، بلكه با اشاره و با فعل و با حركات اعضاى بدن هم امكان غيبت وجود دارد.
از خداوند بزرگ بخواهيم كه براى هميشه ما را از افتادن در اين گناه خطرناك حفظ كند و تا وقت بيرون رفتن از دنيا ما را از شرّ اين معصيت در امان بدارد.
موارد جواز غيبت
در كتب روايى مواردى را از حرمت غيبت استثنا كردهاند كه عبارت است از:
1- غيبت هواپرست بدعت گذار.
2- سلطان و حاكم متجاوز و ستمگر.
3- فاسقى كه فسقش آشكار و علنى است.
4- كسى كه در انجام امور خلاف شرم و حيا ندارد.
5- قاضى و حاكم دادگاهى كه در حكم خود جاير و ستمگر است.
6- منافق.
7- فاجرى كه حتماً بايد به مردم معرفى شود.
8- بيان اوصاف كسى كه درباره او از انسان مشورت مىكنند، مشورت در جهت شركت، يا رفاقت يا ازدواج.
9- شهادت در دادگاه در حق كسى كه مستحق حدود الهى است.
10- جرح و تعديل راوى روايت.
11- ذكر عيبى كه شخص به آن مشهور است و با شنيدن آن عيب ناراحت نمىشود.
12- كمك گرفتن از صاحب قدرت براى جلوگيرى از عمل منكر اهل منكر كه
راهى براى ردّ آن جز بازگو كردن وضع اهل منكر نزد اهل قدرت نيست «12».
در غير اين موارد پشت سر مردم مؤمن و مسلمان حرف زدن مخالف با دين و حرام و معصيت الهى و باعث عذاب جهنم در فرداى قيامت است.
[فَانِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتابَ فَاسْتَحِلَّ مِنْهُ، وَانْ لَمْ يَبْلُغْهُ وَلَمْ يَلْحَقْهُ عِلْمُ ذلِكَ فَاسْتَغْفِرِ اللّهَ [له].
الْغيْبَةُ تَأْكُلُ الْحَسَناتِ كَما تَأْكُلُ النّارُ الْحَطَبَ، اوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الى موسَى بْنِ عِمْرانَ عليه السلام: الْمُغْتابُ اذا تابَ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَانْ لَمْ يَتُبْ فَهُوَ اوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ النّارَ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: [أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ] «13»]
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
هرگاه از كسى غيبت كردى و به لوث اين گناه ملوّث شدى و اين مسئله به گوش طرف رسيد و فهميد كه از او غيبت كردهاى، پس علاج تو از اين درد جهنمى، اين است كه از او حلاليت بخواهى و لازم است آن قدر دنبال او باشى تا تو را ببخشد و اگر به گوش او نرسيد پس راه خلاصى تو از آن اين است كه از حضرت حق طلب آمرزش و مغفرت كنى.
و اين حقيقت را بدان كه غيبت خوبىها را مىخورد، چنانچه آتش هيزم را خاكستر مىكند.
خداوند عزّوجل به موسى بن عمران فرمود:
غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسى است كه وارد بهشت مىشود و اگر توبه نكند اول كسى است كه به آتش جهنم مىرود، خداوند در قرآن مجيد فرموده:
آيا يكى از شما دوست دارد گوشت مرده برادرش را بخورد؟!
مسئله غيبت چنانچه در صفحات گذشته توضيح داده شد عبارت است از عيبجويى و عيبگويى در خلقت انسان و خلق او و فعل او و معامله و مذهب و جهل او و امثال اين امور.
[وَاصْلُ الْغيبَةِ تَتَنَوَّعُ بِعَشْرَةِ انْواعٍ: شَفاءِ غَيْظٍ، وَمَساءَةِ قَوْمٍ، وَتَصْديقِ خَبَرٍ وَتُهْمَةٍ، وَتَصْديقِ خَبَرٍ بَلا كَشْفِهِ، وَسوءِ ظَنِّ، وَحَسَدٍ، وَسُخْرِيَّةٍ، وَتَعَجُّبٍ، وَتَبَرُّمٍ، وَتَزْيينٍ]
ريشه انواع غيبت
ريشه و حقيقت غيبت يكى از ده مورد است:
1- علاج خشم و غضب به غيبت افراد.
2- رنجاندن و غمگين كردن مردم با سخن بيجا و بىمورد پشت سر آنان.
3- تصديق مطلبى كه متضمن غيبت ديگران باشد و بوى تهمت بدهد.
4- تصديق خبرى كه مشتمل بر نقص كسى باشد بدون تحقيق و كشف.
5- گمان بد در حق افراد.
6- حسد بردن كه مورث غيبت است.
7- سخريه و استهزا پشت سر مردم.
8- تعجب كردن از ذكر كسى و استبعاد در حق او.
9- به وقت سخن به ميان آمدن از كسى، اظهار ملالت و كراهت كردن از او.
10- زينت دادن حرفى كه مشتمل بر معايب غير باشد.
سلامت دنيا و آخرت
امام صادق عليه السلام در پايان روايت مىفرمايد:
اگر علاقه دارى دنيا و آخرتت سالم باشد بجاى سخن از مردم بيا و سخن از حضرت حق بگو كه سخن از خدا گفتن مقدمه بصيرت و راه يافتن به فضاى با عظمت ملكوت و به دست آوردن رشد و كمال است و بجاى گناه ثواب و اجر و جلب رضاى دوست است.
آن كس كه بنيان روح و جسمش از مال حلال پرورش يافته، گوشت مردم را با غيبت نمىخورد كه آدم حلالخور جز طاعت و عبادت برنامهاى ندارد كه طاعت و بندگى اقتضاى حلالخورى است، از غيبت بپرهيزيد كه غيبت نان خورش سگان جهنم است.
در ضمن به اين حقيقت هم توجّه داشته باشيد كه مستمع غيبت در اين گناه عظيم با غيبت كننده شريك است و روايات متعدّدى به اين برنامه تذكّر دادهاند.
خداوندا! با لطف و عنايت و با كرم و مرحمتت توفيق ترك هر گناه صغيره و كبيرهاى را به ما ارزانى بخش و به خصوص ما را از شرّ تمام گناهان زبان در پناهت حفظ فرما.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مجموعة ورام: 1/ 115، باب الغيبة؛ منية المريد: 327، الفصل الثانى.
(2)- مجموعة ورام: 1/ 115، باب الغيبة؛ مستدرك الوسائل: 9/ 118، باب 132، حديث 10408.
(3)- مجموعة ورام: 1/ 115، باب الغيبة؛ بحار الأنوار: 72/ 222، باب 66، حديث 1.
(4)- مجموعة ورام: 1/ 115، باب الغيبة؛ بحار الأنوار: 72/ 222، باب 66، حديث 1.
(5)- مجموعة ورام: 1/ 115، باب الغيبة؛ مستدرك الوسائل: 9/ 119، باب 132، حديث 10411.
(6)- كشف الريبة: 8.
(7)- مجموعة ورام: 1/ 116، باب الغيبة؛ بحار الأنوار: 72/ 222، باب 66، حديث 1.
(8)- كشف الريبة: 9؛ مستدرك الوسائل: 9/ 120، باب 132، حديث 10415.
(9)- «واى بر هر عيبجوى بدگوى!» همزه (104): 1.
(10)- شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 9/ 61.
(11)- مجموعة ورام: 1/ 116، باب الغيبة؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 9/ 61.
(12)- محجة البيضاء: 5/ 270، كتاب آفات اللسان.
(13)- حجرات (49): 12.
دیدگاه ها برای “ غیبت درآیینه قرآن وروایات ”
0
دیدگاه تایید شده
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.