شعر دعبل خزاعی درمورد سالارشهیدان(ع)
أ تسکب دمع العین بالعبرات *** و بت تقاسی شدة الزفرات؟
و تبکی لآثار لآل محمد *** فقد ضاق منک الصدر بالحسرات
ألا فابکهم حقا و بل علیهم *** عیونا لریب الدهر منسکبات
و لا تنس فی یوم الطفوف مصابهم *** و داهیة من أعظم النکبات
سقى الله أجداثا على أرض کربلا *** مرابیع أمطار من المزنات
و صلى على روح الحسین حبیبه *** قتیلا لدى النهرین بالفلوات
قتیلا بلا جرم فجعنا بفقده *** فریدا ینادی: أین أین حماتی
أنا الظامئ العطشان فی أرض غربة *** قتیلا و مظلوما بغیر ترات
و قد رفعوا رأس الحسین على القنا *** و ساقوا نساء ولها خفرات
فقل لابن سعد عذب الله روحه *** ستلقى عذاب النار باللعنات
سأقنت طول الدهر ما هبت الصبا *** و أقنت بالآصال و الغدوات
على معشر ضلوا جمیعا و ضیعوا *** مقال رسول الله بالشبهات
ترجمه: «آیا از دیده اشک مى ریزى و از سوز دل رنج مى برى؟ و بر آثار دودمان محمد (ص) مى گرئى و سینه ات از حسرت به تنگ آمده است؟ هان بحق بر ایشان بگرى و از گردش روزگار باران اشک از دیدگان ببار. و مصیبت شان را به روز عاشورا و آن پیش آمد سختى که از بزرگترین دشواریهاى زمان بود از یاد مبر. خداوند به باران بهارى پیکرهاى افتاده در دشت کربلا را سیراب کناد و بر روان پاک حبیب خود حسین درود پیاپى فرستد. کشته اى که در کنار دو نهر در بیابان کربلا افتاد، کشته بى گناهى که فقدانش ما را به درد آورد و تنها مانده اى که فریاد مى کرد: یاوران من کجا رفتند؟ من تشنه عطش زده در سرزمین غربتم و کشته و ستم رسیده اى بى گناهم سرش را بر فراز نى زدند و خاندان پریشان و آشفته اش را به اسارت کشیدند. به پسر سعد که خدا روانش را بدرد آرد، بگو بزودى عذاب دوزخ را به لعن و نفرین درخواهى یافت. بروزگار دراز تا آنگاه که باد صبا مى وزد، بر گروهى که همگى به گمراهى فتادند و گفتار پیغمبر خدا را به شبهه انگیزى تباه کردند، در بام و شام نفرین باد».
التماس دعا : #حسین نوبری