ویژه نامه بمناسبت شهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها)

در طول تاریخ مباحث زیادی درمورد وجود نازنین حضرت رقیه (سلام الله علیها) مطرح شده و دراین چندسال اخیرهم این شبهه پر رنگ تر شده که آیا امام حسین (علیه السلام) دختری بنام حضرت رقیه (سلام الله علیها)داشتند یانه؟
قبل از اشاره به این موضوع باید عرض کنم متاسفانه در این چندسال اخیریک هجمه ی عظیمی برعلیه علمای دینی بوجود آمده که دشمنان قسم خورده هم از این موقعیت جهت تخریب علمای بزرگ استفاده کرده اند.
باید دو نکته خدمت دوستان یاد آوری کنم :
1)اینگونه اختلافات از قدیم الایام دربین علما بوده وهست ویک اختلاف علمی است وهر محقق و عالمی یک نظری براساس اجتهاد خود ارائه می دهد
2)دین مقدس اسلام به ما هیچ وقت اجازه فحاشی و تحقیر کردن یک مومن ومسلمانی را نداده وما مجوز شرعی نداریم بخاطر چنین اختلافات علمی به کسی اهانت ویا تحقیرش کنیم بهترین راه بحث علمی بوده چراکه دین ما دین تعقل و منطق و برهان است .و خواهشا دوستان عزیز سعی کنیم بهانه به دست دشمن ندهیم وان شاالله با بصیرت در حفظ دین و نظام و انقلاب و رهبری اهتمام بورزیم .
پاسخ به شبهه وجود حضرت رقیه(س) به همراه سند:
اولا درنفس قضیه هیچ شک وشبهه ای وجود ندارد .مبنی براینکه امام حسین (ع) یک دختر سه ساله داشتند و در خرابه شام به شهادت رسیدند . و در منابع متعدد به حوادث این دختر سه ساله پرداخته شده است که ما در اینجا به چندین منبع طراز اول اشاره میکنیم .
1)
مورخ خبیر عمادالدین حسنبن علی بن محمد طبری، هم عصر خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب کامل بهایی مینویسد دخترک سه چهار سالهای که خاندان امام حسین(ع) در خرابه شام شب هنگام، خواب پدر را دید و بهانه پدر نمود یزید گفت: سر پدر را برایش ببرند، سر مقدس را آورده و در کنار دختر قرار دادند، آن دختر از غم پدر فریادی برآورد و جان داد.
2)
طبق نقل علاّمه طریحی در کتاب «المنتخب فی جمع المراثی والخطب»
محقق بزرگ فخرالدین بن محمد علي بن احمد طريحي ساكن نجف و طریح نام قبیله او بوده است. نسب شریفش به حبیب بن مظاهر اسدی برمی گردد. ایشان در علوم مختلف مانند فقه، اصول، رجال و درایه، لغت و ادب، حدیث، اخلاق، ریاضی و تفسیر و... صاحب تألیف است و آثار علمی متعدد دارد که از جمله مهمترين و برترين آثار او کتاب «مجمعالبحرین» در علم لغت می باشد. این محقق بزرگ ازعلمای برجسته و از پارسایان وارسته قرن یازدهم بود، که به سال ۱۰۸۵ هـ ق در رماحیّه، واقع در عراق وفات یافت.(1)
ایشان در کتاب خود منتخب طریحی ماجرای شهادت حضرت رقيّه عليهاالسلام را نقل کرده که خلاصه مطلب چنین است:
«آن دختر سه ساله بود. به دستور یزید، او و اهل البیت امام حسین عليهم السلام را در خانه ای جای دادند؛ وآنها درآنجا برای شهادت امام حسین عليه السلام و شهیدان کربلا عزاداری می کردند. آن دختر سه ساله، مکرّر سراغ پدر را می گرفت. به او می گفتند: پدرت به سفر رفته است و می آید. تا اینکه او یک شب در عالم خواب پدر را دید. هنگامی که از خواب بیدار شد، فریاد گریه اش بلند بود...» (2)
3).
طبق نقل فاضل شهید رضی بن قزوینی در«تظلم الزهراء من احراق دماءآل العباء»
سید جلیل زبدة الفقهاء فاضل قزوینی، رضی بن نبی، (متوفای سال ۱۱۱۸ق.) و از اعلام قرن ۱۲ می باشد در کتاب نفیس «تظلم الزهراء من احراق دماء آل العباء» که به ترتیب لهوف سید بن طاووس می باشد، واقعه جانگداز حضرت رقیه سلام الله علیها را عیناً چون نقل «المنتخب» ذکر می کند.(3)
4)
طبق نقل عالم عارف ملا مهدی نراقی در کتاب «محرق القلوب»
عالم فاضل و فقیه وارسته ملامهدی نراقی (۱۱۲۸-۱۲۰۹ قمری) در کتاب «محرق القلوب» آورده است که: «امام حسین علیه السلام دختر سه ساله ای داشت و او همیشه سراغ پدر را می گرفت تا اینکه پدرش را در خواب دید و چون بیدار شد، گریه سر داد.»(4)
5)
طبق نقل کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی در کتاب «روضة الشهداء»
عالم بزرگوار واعظ کاشفی که متوفای ۹۱۰ ه.ق است در رابطه با صغیره امام حسین علیه السلام می نویسد:
در کنزالغرائب آورده: امام حسین علیه السلام دختری داشت چهارساله که بسیار او را دوست داشت و او نیز پدر را به غایت دوست داشت و تا پدرش شهید شده بود، دائم می پرسید که أین أبی؟ پدر من کجاست؟...همین که سر پدر را برای او آوردند، آن سر را برداشت و نیک در آن نگریست. سر پدر خود را بشناخت و آهی از بر کشید و روی در روی پدر مالید و لب خود بر لب وی نهاد و فی الحال جان شیرین بداد..(5)
6)
طبق نقل «جنّات الخلود»
جنات الخلود اثر حسن بن خلیل، خویی، ابن محمد مومن محمدرضا الامامی می باشد.
کتابی به فارسی است که بیشتر مطالب آن مربوط به زندگینامه پیامبران و تاریخ اسلام، خلفا و ائمة اطهار(علیهم السلام) میشود. همچنین اسامی حضرت باریتعالی نیز در آن بطور مختصر توضیح و شرح داده شدهاند. این کتاب بنام شاه سلطان حسین صفوی تالیف شده است. شروع تالیف کتاب در سال ۱۱۲۵ق. مطابق عبارت «جنات الخلود» و خاتمة آن به سال ۱۱۲۸ق. مطابق «باغ عدن» صورت پذیرفته است.که باز جریان شهادت این دخترسه ساله را آورده واشاره کرده است.
7)
طبق نقل آخوند ملا محمد حسین شهرابی اردستانی در کتاب «انوارالمجالس»
در کتاب گرانمایه «انوارالمجالس» که در تاریخ ۱۲۸۰ق تألیف آن پایان پذیرفته است. جریان شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را چنین نقل می کند که:
جناب سیدالشهداء علیه السلام را دختری است سه ساله و او پدر خود را به خواب دیده... تا اینکه سر پدر را برای او آوردند. پس از بسیاری شکایت بیهوش شد. چون به هوش آمد، آن سر مطهر را برداشت و به سینه چسبانید و آنقدر گریه کرد که ساکت گردید. چون او را حرکت دادند دیدند مرغ روحش از قفس تن بر شاخسار طوبی آشیان گرفت.(6)
8) .
طبق نقل مرحوم جوهری در کتاب «طوفان البکاء»
کتاب ارزشمند «طوفان البکاء» اثر محمد ابراهیم بن محمدباقر جوهری است که در سال۱۲۵۰ قمری آن را به اتمام رساند. در آن سرگذشت و مصائب معصومین علیهم السلام به نثر شیوا و نظم به دستور حاج محمدصالح و آقا صالح خانبان تألیف شده و به پادشاه وقت تقدیم شده است.
مؤلف محترم در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها می نویسد:
به سند صحیح مروی است که .............. دختر سه سالة حسین از روزی که به کربلا به درد مفارقت پدر گرفتار و سیلی خورد، شب و روز می گریست و با هیئت ماتم زده می گفت:یاران! پدرم کجا رفته است..(7)
9)
طبق نقل عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی در کتاب «مصباح الحرمین»
کتاب «مصباح الحرمین» از مولی عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی از علمای قرن چهاردهم قمری و از مردمان قفقاز است که در سال ۱۳۲۱ قمری نگاشته است. مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتاب «الذّریعه» درباره کتاب چنین آورده است: «مصباحُ الحرمین للمولی عبد الجبّار بن زین العابدین الشکوئی، أوّله (الحمدُ لله الّذی عظّم شعائر الإسلام) فرغَ منهُ ۱۳۲۱ و فیه تمام اعمال المدینة و المکّة المعظّمة، طبع فی ۱۳۲۷.[39] صاحب «مصباح الحرمین» چنین می نویسد:
طفل سه ساله امام حسین علیه السلام شبی از شبها پدر را در عالم رویا دید و از دیدنش شاد گردید و در ظلّ مرحمتش آرمید و فلک ستیزه جو این نوع استراحت را برای آن صغیره نتوانست ببیند. چون آن محترمه از خواب بیدار شد و پدر خود را ندید. شروع به گریه کرد. هرچه اهل البیت علیهم السلام او را تسلی دادند، آرام نشد. سبب گریه از او پرسیدند، آن مظلومه در جواب گفت: أین أبی ایتونی بوالدی و قرّه عینی، یعنی کجاست پدر من، بیاورید پدر مرا و نور چشم مرا. پس آن مصیبت زدگان دانستند که آن یتیم پدر را در خواب دیده است، هرچند تسلی دادندآرام نشد. خود اهل البیت علیهم السلام نیز منتظر بهانه برای گریه بودند لذا گریه سکوت شب را شکست. همه با آن صغیره هم آواز شده مشغول گریه و زاری و ناله شدند. پس موهای خود پریشان نموده و سیلی بر صورتها می زدند و خاک خرابه را بر سر خود می ریختند، و صدای گریه ایشان چنان بلند گردید که به گوش یزید پلید کافر رسید.(8)
10)
طبق نقل محدّث قمی در کتاب «نفس المهموم»
علاّمه محدّث قمی در «منتهی الآمال»،(9) به نقل از علاءالدّین طبری اشاره می کند ومی نویسد:
«..طفل پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند. خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيدالشهدا عليه السلام را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق راكنار زد، سر مطهر سيد الشهدا عليه السلام را ديد، سر را برداشت و درآغوش كشيد. بر پيشاني و لب هاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟پدر جان! چه كسي مرا دركودكي يتيم كرد؟پدر جان تيم به چه كسي پناه ببردتا بزرگ بشود؟پدرجان! كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت راخضاب شده به خونت نمي ديدم. دخترخردسال حسين عليه السلام آنقدر شيرين زباني كرد و با سرپدرناله نمود تا خاموش شد.همه خيال كردندبه خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، ازدنيا رفته بود.شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.»(10)
و......................
پس هیچ شک وشبهه ای در نفس قضیه وجود ندارد ونمیتوان با وجود اینهمه روایات ادعاکنیم که این دختر سه ساله یا اصلا وجود نداشته ویا متعلق به امام حسین (ع)نیست !!!! اگر قرارباشد اینهمه روایات را نادیده بگیریم دیگر سنگی روی سنگ بند نمیاد .

امااینکه امام حسین (ع) چندتا فرزند داشت بحث دیگری است که ان شاالله مقاله مفصلی همراه با ارائه اسناد موثق در بخش زندگینامه امام حسین (ع)خدمت دوستان ارائه خواهیم داد..
ولی یک بحث دیگری هم که باز در طول تاریخ وخصوصا در زمان حاضر سوال برانگیز شده این است که نام مبارک این دختر سه ساله سالارشهیدان (ع)آیا رقیه (س)بوده ویا اسم دیگری داشته؟؟ قبل از پرداختن به این مساله به یک نکته ای اشاره کنم وآن اینکه در عرب مرسوم براین بوده که گاهی یک شخصی را علاوه برنام حقیقی خود با چند القاب دیگر هم صدا میزدند که آن القاب در حقیقت بیانگر صفات آن شخص محسوب می شد ..
حالا نام مبارک دختر سه ساله امام حسین(ع)هرنامی بوده زیاد مهم نیست اصل این است که الان در شام حرمی که بنام سه ساله امام حسین (ع) موجب تکریم شیعه وبرادران اهل سنت قرار گرفته متعلق به دختر واقعی امام حسین (ع)است وهیچ شکی برآن نداریم اما برای اینکه دوستان بیشتر بدانیم که نام مبارک رقیه(سلام الله علیها)بعدا اضافه نشده و در زمان اهل بیت (ع) هم این دختر رابا چنین نامی صدا می کردند به چند منبع اشاره میکنم.و اطاله کلام نمیکنم چراکه فکر کنم همین نکته در اثبات این مساله کافی باشد.
یکی از اصحاب برجسته
حضرت امام صادق وامام موسی بن جعفر (سلام الله علیهما)
سیف بن عمیره نخعی است .
کسانی که در علم رجال تبحر دارند می دانند که سیف بن عمیره نخعی از راویان ممتاز ومشهوری است که همه علمای رجال به وثاقت این صحابه جلیل القدر گواهی داده اند
(برای نمونه به فهرست شیخ طوسی، رجال نجاشی، خلاصه الاقول علامه حلی، رجال ابن داود، وجیزه علامه مجلسی مراجعه شود.)
مثلا:ابن ندیم در کتاب خود، سیف بن عمیره را از مشایخ روایی شمرده است. شیخ طوسی و نجاشی او را صاحب کتاب معرفی کرده اند. سید بحر العلوم در "الفوائد الرجالیه" عده ای را نام برده که همگی در نقل حدیث دارای مقامات بسیار عالی هستند و از سیف بن عمیره روایت نقل کرده اند و این امر دلالت بر وثاقت سیف بن عمیره میکند.
ویکی از راویان زیارت عاشورا معروفه ی امام حسین علیه السلام هم همین سیف بن عمیره نخعی است.که در کتاب کامل الزیارات بیان شده است وهمانطوری که دربالا عرض کردیم وهمچنین بر محققین پوشیده نیست که علمای علم رجال وحتی خود مولف کامل الزیارات همه راویان کتب خود را موثق نامیده که سیف بن عمیره هم از آن راویان بشمار میرود .
سیف بن عمیره یک قصیدهی جانسوزی دارد که علما در اکثر مباحث خود به این قصیده استنادکرده اند که دراین قصیده
سیف بن عمیره صراحتا بنام حضرت رقیه (س)اشاره کرده است
واما قصیده:
و سکینة عنها السکینهة فارقت ................... لما ابتدیت بفرقة و تغیر
و رقیة رقّ الحسود لضعفها ................. و غدا" لیعذرها الذی لم یعذر
ولام کثوم یجد جدیدها ......................... لثمُ عقیب دموعها لم یکرر
لم انسها و سکینه و رقیة ............................ یبکینه بتحسر و تزفر
یدعون امهم البتولة فاطما" ................. دعوی الحزین الوالح المتحیر
یا امنا هذا لحسین مجدلا" .................... ملغی عفیرا مثل بدر مزهر
فی تربها متعفرا" و مضخما ......................... جثمانه بنجیع دم احمر
ظمآن فارغ راسه جثمانه ...................... عریان مسلوب الرداو المئزر
یا امنا نوحی علیه و عَوّلی ................. فی قبرک المستور بین الاقبر
یا امنا لو تعلمین بحالنا ........................... لرایت ذاحال قبیح المنظر
اما الرجال فموسر و معفر ................ والمحصنات ففی سبی و تشهر
و عبیدکم سیف ابن عمیره ...................... عبد لعبد عبید حیدر قنبر
ترجمه این شعر چنین است :
آرامش از سکینه جدا شد چون که او از امام خود جدا گردید... حضرت رقیه کسی بود که حسودان برای ضعف و ناتوانیش دل سوزاندند. این عده فردای قیامت مجبور به عذرخواهی از او میشوند هرچند که هیچ عذری برای آنها وجود ندارد...حضرت ام کلثوم نیز هر لحظه صورت اشک آلودش را با پارچه ای پاک میکند... من هیچگاه ام کلثوم و سکینه و رقیه را فراموش نمیکنم که برای امام حسین با آهو ناله حسرت گریه میکردند... آنها مادرشان حضرت فاطمه علیهاالسلام را با حال محزون و سرگردان و حیران صدا میزدند... آنها با مادر هود چنین میگفتند: ای مادر! این حسین فرزند توست که همچون ماه روشن به روی خاک افتاده و در خاک و خون غلطیده است... ای مادر این حسین توست که با پیکری برهنه و پر خون در خاک افتاده و به خون بدنش سرخ گشته است... ای مادر این حسین توست که دشمنان او را با لب تشنه شهد کردند و سرش را از بدنش جدا نمودند و بدنش را عریان و برهنه روی خاک رها کردند... ای مادر در میان قبرت که در میان قبرها مخفی و مستور است برای حسینت نوحه سرائی کن و فریاد واویلا سر بده... ای مادر اگر بودی و از حال ما خبر داشتی یقینا ما را با حال دلخراش و دیدگانی ناراحت کننده میدیدی.... ای مادر مردان ما یا اسیرند و یا در خاک و خون غلطان میباشند و زنان ما نیز در اسارت و در معرض دید مردم کوچه و بازار قرار گرفته اند.... "ترجمه بیت آخر": ای سادات و موالی من! سیف بن عمیره بنده ی بنده ی غلام حیدر قنبر است!
وبه چند منبع تاریخی هم دراینمورد باز اشاره میکنم:
1.)
درکتاب منتخب التواریخ ص299آمده است که:{....حضرت سیدالشهدا(ع) دختری به نام رقیه(س) داشتند که در سن سه سالگی در خرابه شام به شهادت رسید..}
2)
طبق نقل علی بن ابی القاسم بیهقی«لباب الأنساب و الألقاب»
این کتاب تألیف ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی مشهور به ابن فندق است که متوفای سال ۵۶۵ ق می باشد. وی در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام می نویسد:
«الطبقة السابعة الحسینیة و... أما الحسینیة فهُم من أولاد الحسین بن علی و لم یبق من أولاده إلا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیّه»
3)
طبق نقل علاّمه سیّد بن طاووس در «کتاب لهوف»
مأخذكهنی كه درآن، ضمن شرح جريانات عاشورا، نامی از حضرت رقيّه عليهاالسلام به ميان آمده، كتاب مشهور لهوف نوشتة محدّث و مورّخ جليل القدر، علامه سيّدبن طاووس (متوفّای ۶۶۴ ه.ق) است كه اطلاع و احاطه بسيار او به متون حديثی وتاريخی اسلام و شيعه، ممتاز و چشمگير است.
سيّد می نويسد: حضرت سيّدالشهداءعليه السلام حضرت زينب و اهل حرم عليهنّ السلام را امر به صبركرده و فرمود:
«
يا اختاه يا امّ كلثوم ، وأنتِ يا زينب، و أنتِ يا رقيّة، وأنتِ يا فاطمة، وأنتِ يا رباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَيْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا»(11)
خواهرم ام كلثوم، و تو ای زينب، و تو ای رقيّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی كه من به قتل رسيدم در مرگم گريبان چاك نزنيد و روی نخراشيد و كلامی ناروا (كه با رضا به قضای الهی ناسازگار است) بر زبان نرانيد.
4) .
طبق نقل شیخ محمد حسین یزدی در کتاب «انوارالشهاده»
کتاب «انوار الشهاده» تألیف شیخ محمد حسین بن علی یزدی است که در سال ۱۲۸۵ تألیف شده است. ایشان صاحب کتاب های بسیاری همچون «میزان الحق» در رد عامه، «حقوق آل محمد»، «هدایة الأسماء»، «انوار الهدایة»، «رسالة فی العصمة» و ... می باشد. ایشان در رابطه با حضرت رقیه سلام الله علیها نوشته است:
در کتاب «عوالم العلوم» و برخی کتب دیگر روایت نموده است که در میان اسیران، دختر کوچکی از امام حسین علیه السلام باقی مانده بود و اسم او بنابرقولی رقیه بود و از عمر شریفش سه سال گذشته بود و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، آن دخترک بعد از پدرش در شب و روز بسیار گریه می کرد که از گریه او دل اهل بیت مجروح می شد.(12)
5).
طبق نقل ملاّ حسن بن محمد علی یزدی در کتاب ارزشمند «مهیج الاحزان»
نام کامل کتاب «مهیج الاحزان و موقد النیران فی قلوب اهل الایمان» است. در برخی از نسخ تاریخ اتمام کتاب را ۱۲۵۹ق ذکر شده است. نویسنده محترم در مجلس دهم از کتاب به نقل از حمید بن مسلم می نویسد:
«من با عسگر، پسر زیاد بودم و نظر می کردم به سوی آن طفل که بر روی دست سیدالشهداء شهید شد، ناگاه دیدم از خیمه، زنی بیرون آمد نورانی که نورش نور آفتاب را فرو می نشاند. پا بر دامن زنان گاهی می افتاد و گاهی بر می خاست و می گفت: واولداه! واقتیلاه! وامهجه قلباه! تا آمد به نزد آن طفل و خود را بر روی آن انداخت و دخترانی چند از خیمه بیرون دویدند و خود را بر روی نعش آن طفل شهید انداختند. سیدالشهداء با قوم در گفت و گو بود. چون این را دید به همان حال به سوی آن زن رفت و او را موعظه و نصیحت کرد و به مدارا و ملاطفت، او را به خیمه برگردانید. از کسانی که دورم بودند، پرسیدم: این زن کیست؟ گفتند: ام کلثوم و آن دختران، فاطمه و سکینه و رقیه می باشند.»(13)
6) .
طبق نقل علامة فقیه حاج ملامحمد صالح برغانی در کتاب «مخزن البکاء»
مرحوم علامة فقیه حاج ملا محمد صالح برغانی برادر شهید ثالث، حاج محمد تقی برغانی می باشد وی در سال ۱۲۰۰ ق به دنیا آمد و در غروب روز جمعه ۲۷ جمادی الثانی سال ۱۲۸۳ق هنگامی که کنار ضریح امام حسین علیه السلام در بالای سر مطهر ایستاده بود و دستانش به طرف آسمان بلند بود، رحلت نمود. ایشان را به منزل آوردند و پس از غسل و تشییع بی نظیری، پشت پنجرة بالاسر دفن کردند. این فقیه بزرگوار بالغ بر بیست و نه تألیف دارد که قسم عمدة آنها را در مقاتل و زیارت و اشک و احوال ائمة معصوم علیهم السلام است و مابقی کتب در باب تفسیر و فقه و... است.
بزرگان در ترجمة مرحوم ملا محمد صالح نوشته اند که آن بزرگوار در مراسم و مجالس بر ائمه به خصوص سیدالشهداء علیه السلام نوحه گری می کرد و می گریست و مقید به بیان روایات صحیحه بود.
برخی از کتب مرحوم فقیه برغانی عبارتند از: مفاتح الجنان فی حل رموز القرآن ۸جلد، غنیمه المعاد در شرح ارشاد علامة حلی ۱۴جلد، عقاید الدین ۵جلد بزرگ، شرح قصیدة الحمیری، کنزالبکاء، بحرالعرفان در تفسیر۱۷جلد، کنزالواعظین فی احوال الأئمة الطاهرین علیهم السلام ۴جلد، ملک الراشدین در فقه، منبع البکاء فی مقتل السید الشهداء علیه السلام، کنزالمصائب، کنزالمعاد، کنز المواعظ، مفتاح البکاء و ...(14)
مؤلف در صفحات متعددی از کتاب «مخزن البکاء» نام حضرت رقیه سلام الله علیها را نقل نموده است. همچنین شهادت حضرت در خرابة شام را ذکر نموده است.
7)
طبق نقل سليمان بن ابراهيم قندوزی حنفی در كتاب «ينابيع المودّة»
سليمان بن ابراهيم قندوزی حنفی، «متوفّای ۱۲۹۴ه.ق» در كتاب «ينابيع المودّة»(15)به نقل از مقتل مسمّی به ابومخنف صریحاً نام حضرت رقیه سلام الله علیها را آورده است:
مقتل منسوب به ابومخنف مطابق نقل قندوزی (ينابيع المودّة:ص۳۴۶ و احقاق الحق:۱۱/۶۳۳) پس از شرح كيفيّت شهادت طفل شش ماهه می گويد:
«
ثُم نادى: يا اُم كُلثومَ، وَ يا سَكينةُ، و يا رقية، وَ يا عاتِكَةُ وَيا زينب، يا أهلَ بَيتى عليكنّ مِنّى السَّلامُ»(16)
«آنگاه فريادبرآورد:ای اُمّ كلثوم،ای سكينه، ای رقيّه، ای عاتكه، ای زينب، ای اهل بيت من، من نيزرفتم، خداحافظ.»
8)
طبق نقل علامه میرزا رفیع گرمرودی در «ذریعة النجاة فی المقتل»
این کتاب تألیف علامة بزرگوار میراز رفیع گرمرودی است. تاریخ پایان این تألیف سال ۱۳۰۲ق و سال چاپ آن ۱۳۰۴ق است. ایشان صراحتاً نقل می کنند که حضرت سیدالشهداء دختری سه ساله به نام رقیه داشته اند و اشاره ای هم به بعضی از مصائب آن بزرگوار می کنند(17)
دوستان بزرگوار مادراینجا فقط به چندین منابع اشاره کردیم که برای تحقیق بیشتر میتوانند باز به کتب های زیر مراجعه نمایند مانند:
کامل بهايى، ج 2، ص 179.و الايقاد، ص 179.ومنتخب التواريخ، ص 299و. معالىالسبطين، ج 2، ص 170.
منتخبالتّواريخ، ص 299.و. الارشاد، ج 2، ص135؛و کشف الغمه، ج2، ص249؛ وبحارالانوار، ج 45، ص328؛و عوالم(امام حسين)، ص 637.و تاج المواليد(چاپ شده در المجموعة النفيسة)، ص 34؛ حافظ عبدالعزيز بن الاخضر(م 611 ق)
دلائل الامامة، ص 181.والهداية الکبرى، ص 202.واسعاف الراغبينص 195؛و احقاق الحق، ج 11، ص 451.و............
مقاله را میخواهم با جمله ای از مرحوم حضرت آیت الله شیخ جوادتبریزی (ره) به پایان برسانم استاد ما زمانی که بیمار بودند برای زیارت بی بی دوعالم حضرت رقیه(سلام الله علیها)به شام مشرف شدند که خبرنگار در مورد حضرت رقیه (س)از استاد سوال کردند که شایددوستان هم آن کلیپ را مشاهده فرموده اند جملات قابل تاملی دارند که ترجمه آن چنین است :
بسم الله الرحمن الرحیم
«يادگيري احکام شرعي وفراگيري مسائل فقهي از برترين کارهاست، شما مي دانيد که در رابطه با ثبوت موضوعات خارجي حدودي وجود دارد، و در همه و يا بيشتر آنها بايد بينه اقامه گردد، ولي در پاره اي از امور مجرد شهرت کافي است، ومجرد شهرت در ثبوت آنها کافي است، و نيازي به اقامه بينه و ياچيزديگري ندارد، وصرف شهرت کافي است.
مثل آنکه کسي زميني را بخرد، و پس از آن به وي گفته شود که اين زمين وقف بوده است، از امام(عليه السلام) از حکم اين مسئله پرسيدند، حضرت فرمود: اگر بين مردم مشهور باشد که اين زمين وقف است خريد آن جايز نيست، وآن را پس بده، واز اين قبيل است حدود مني ومشعر،(که با شهرت ثابت مي شود)، و همچنين مقابر ، ممکن است کسي دويست سال پيش در جايي دفن شده باشد، و الآن کسي نباشد که خود محل دفن وي را در اين مکان ديده باشد، ولي بين مردم مشهور باشد که در اين مکان دفن شده است، اين شهرت کافي است.
و از اين روست مقام ومزار حضرت رقيه بنت الحسين(ع)، که از اول مشهور بود، گويا حضرت امام حسين(ع) نشاني را از خود در شام به يادگاري سپرده است تا فردا کساني پيدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت وحوادث آن پردازند، اين دختر خردسال گواه بزرگي است بر اينکه در ضمن اسيران حتي دختران خردسال نيز بوده اند، ما ملتزم به اين هستيم که بر دفن رقيه بنت الحسين(ع) در اين مکان شهرت قائم است ، واينکه در اين مکان جان سپرده است.
ما به زيارتش شتافتيم، وبايد احترام او را پاس داشت،(نگوييد خردسال است) علي اصغر که کودک شيرخواري بود داراي آن مقامي است که روبروي حضرت سيد الشهداء(ع) در کربلا دفن گرديد، گفته اند که دفن وي در اين مکان نشان از آن دارد که در روز حشر حضرت اين کودک خردسال را به دست خواهد گرفت ونشان خواهد داد. دفن اين طفل خردسال در شام گواه بزرگ ونشان قوي از اسارت خاندان طهارت ، وستم رواداشته بر ايشان دارد، آن ستمي که تمام پيامبران از آدم تا خاتم بر آن گريستند، تا آنجا که خدا عزاي حسين را بر آدم خواند.
از اين رو احترام اين مکان لازم است، به سخنان فاسد گوش فرا ندهيد، وبه سخنان باطلي که ميگويند که او طفلي خردسال بيش نبود گوش فرا ندهيد، مگر علي اصغر (علیه السلام)کودک خردسال نيست که درروز قيامت شاهدي خواهد بود، وموجب آمرزش گنهکاران شيعه خواهد شد ان شاء الله.
التماس دعا : #حسین#نوبری
منابع وماخذ:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1). محدّث قمی، الکنی والالقاب:۲/۴۴۸. برای اطلاعات بیشتر در مورد زندگی نامة ایشان رجوع شود به کتب: مقدمة مجمع البحرین:ج۱، أمل الآمل:۲/۲۱۴، لؤلؤالبحرین:۶۶، اعیان الشیعه:۸/۳۹۵، روضات الجنات: ۵/۳۴۹-۳۵۲، الروضة النضرة: ۴۳۴.
2)شیخ فخرالدین طریحی، المنتخب فی جمع المراثی والخطب، معروف به منتخب طریحی.
3) تظلم الزهراء، ص۳۳۴.
4) از کربلا تا مدینه، (اقتباس از محرق القلوب)، ص۲۳۵.
5)حسین بن علی واعظ کاشفی، روضة الشهداء، ص۲۹۰.
6)انوارالمجالس: ۲۸۵.
7)مرحوم جوهری، طوفان البکاء، ص۱۹۹
8)شیخ علی ربانی گلپایگانی، همان، ص۲۰۹ به نقل از عبدالجبّار بن زین العابدین الشکوئی، مصباح الحرمین.
9)محدّث قمی، منتهی الامال، ج۱، ص۳۱۷
10)محدّث قمی، نفس المهموم، ص۴۵۶.
11)ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدين، سیّد بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۴۰- ۱۴۱.
12)شیخ محمدحسین یزدی، انوار الشهاده، ص۲۴۲
13)حسن بن محمدعلی یزدی، مهیّج الاحزان، ص۲۴۴.
14)برای اطلاع بیشتر ازشرح حال ایشان ر.ک:اعیان الشیعه:۹/۳۶۹،مستدرکات اعیان الشیعه:۳/۳۲، الذریعه:ج۱۲،۱۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء:۱۳/۵۹۸، ریحانة الادب: ۱/۲۴۸، کرام البررة:۲/۶۶۰
15). سليمان، بن ابراهيم قندوزی حنفی، ينابيع المودّة، ص ۳۳۳-۳۳۵
16) درنسخه جداگانه ای و مستقلی نیزکه با عنوان «مقتل الحسین و مصرع اهل بیته و اصحابه فی کربلاء، المشتهر بمقتل ابی مخنف»توسط منشورات الرضی قم(۱۳۶۲ش) ازمقتل مزبورچاپ شده عبارت فوق الذکرچنین درج شده است:«ثم نادی یا ام کلثوم و یا زینب و یا سکینه و یا رقیه و یاعاتکه و یاصفیه علیکن منی السلام، ص۱۳۱.
17) ذریعة النجاة فی المقتل: ۱۷۷، ۲۶۳.